سیناسینا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

سینای من

تولد 2 سالگی

  دو سال گذشت انگار همین دیروز بود... انگار همین دیروز بود که تو یه صبح تابستونی در راه بیمارستان به این فکر می کردم که چقدر طول می کشه تا تو رو بغل کنم؟ انگار همین دیروز بود اولین لبخندی که زدی...انگار همین دیروز بود اولین غلت زدنت و هیجان و  اشک شوق من...اولین کلمه اولین قدمی که برداشتی و همه تجربه های شیرینی که تو باعثش شدی و من ممنونم که از بین این همه زشتی که دنیا رو گرفته تو یه دنیای قشنگ و پاک به من هدیه دادی تولدت 2 سالگیت مبارک قشنگترین هدیه زندگیم               ...
15 تير 1393

بازی شادی تماشا 4

بازیه تخیلی..این غولهای بامزه رو از اینترنت دانلود کردم و چوب بستنی هارو هم با چسب نواری به پشتش چسبوندم  و چندتا کوسن آوردم و روی هم گذاشتم و پشت اونها کلی نمایش برای سینا اجرا کردم ...خیلی با دقت و تعجب نگاه می کرد..بعد عروسکهارو گرفت و به تقلید از من شروع کرد به صحبت کردن با اونها           بازیه تطابق هر عکس با سایه اش... این بازی رو خیلی دوست داشت و سریع و بدون اشتباه انجام داد..                                    ...
4 تير 1393

بازی شادی تماشا 3

بازیه تطابق رنگ ها              بازیه شمارش ..سیب هارو دونه دونه می شمرد و روی درخت می گذاشت              بازیه ردیف کردن از بزرگ به کوچک...این غولا خیلی بامزن        اینجا خودش می گفت کووووچووواوووو بزززززززگ     ...
2 تير 1393

کار و زندگی

وقتی کلی کار رو سرت ریخته باشه..کلی کار تو آشپزخونه داشته باشی از سبزی خورد کردن تا درست کردن سوپ و خورشت و ... و یه پسرک شیطون داشته باشی که پاتو دودستی می گیره و مدام می گه ماما بیا ماما بَ غَ (بغل) دیگه چاره ای نمی مونه جز اینکه بذاریش روی کابینت و با چندتا خورده ریز سرگرمش کنی و مدام یه چشمت به کارات باشه یه چشمت به نازنینت     ...
22 خرداد 1393

بازی شادی تماشا 2

امروز عکس هایی رو که چندروز پیش حاضر کرده بودم  آوردم و درمورد خانه حیوانات مختلف صحبت کردیم...اول اسامی حیوان ها رو مرور کردیم بعد هر کدام را روی خانه مربوط به خودش گذاشتیم...البته احساس کردم سینا خیلی علاقه نشون نمی ده و حال و حوصله این بازی رو نداره به همین خاطر  با اینکه خودم خیلی دوست داشتم ادامه بدم ولی سریع جمعش کردم ... باشه یه وقت دیگه...             بعد به نظرم اومد خمیر بازی گزینه خوبی برای بازیه بعدی می تونه باشه چون سینا خیلی دوست داره ..حدسم درست بود و پسرکم کلی براش ذوق و شوق کرد مخصوصاً که این شابلون ها هم براش تازگی داشت    ...
12 خرداد 1393

بازی شادی تماشا

  بازیه امروز ما درباره غذای حیوانات بود..اول اسم حیوان ها رو باهم یکی یکی گفتیم بعد اشاره کردم به نام غذایی که هر حیوان می خوره سپس شکل غذارو روی تصویر خودش گذاشتم بعد از چندبار تکرار ازسینا خواستم که خودش انجام بده             بعد از اون رفتیم سراغ شمارش اعداد و شمارش سیبها ...     خواستم این بازی از یکنواختی دربیاد برای همین سیب هارو جمع کردم و از زیر صندلی یکی یکی می شمردم و به دستش می دادم که اتفاقاً کلی ذوق کرد و با هیجان بیشتر این بازیو ادامه دادیم         در نها...
11 خرداد 1393

خمیربازی

  تقریباً 1 ماه پیش بود که برای سینا خمیر بازی (خوراکی) درست کردم خیلی خوب شد اصلاً فکرشم نمی کردم که انقدر نرم و خوب از آب دربیاد  سینا اولین بار که لمسش کرد یه کم ترسید و ترجیح داد بهش دست نزنه منم اصرار نکردم و چندتا لگو و حبوبات و...گذاشتم کنارش و نشون دادم که چطوری باهاشون روی خمیر مهر بزنه اینبار خیلی ذوق کرد و خودش شروع کرد به مهرزدن و فرو کردن حبوبات توی خمیر...البته این ماجرا مربوط به 1ماه پیشه الان دیگه ترسی از دست زدن به خمیر نداره وخمیربازی به یکی از بازیهای محبوبش تبدیل شده یه وقتها هم ازم می خواد گردش کنم تا باهاش توپ بازی کنه          ...
8 خرداد 1393

بازی با لوله دستمال کاغذی

امروز صبح داشتم فکر می کردم سینا از خواب پاشد چی بازی کنیم این شد که به فکرم رسید تا از لوله های دستمال کاغذی که چند وقته دارم جمع می کنم استفاده کنم..لوله هارو با چسب کاغذی روی کمد محکم کردم و یه مقدار خرده ریزهم پیدا کردم و بازیو شروع کردیم        اینم 2 نمونه از هیجان و ذوق کردن سینا..قربونت بشم من با اون ذوق کردنت        اینجام دید سختشه از بالایی بندازه یه طبقه اومد پایین      بعداز این بازی لوله هارو به شکل اشکال هندسی درآوردم و 3 رنگ از رنگ انگشتی رو رقیق کردم  و با هم شروع کردیم به مهر زدن خیلی مزه داد مخصوصاً در ...
4 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سینای من می باشد