سینای من

امروز وقتی داشتم فکر می کردم که با سینا چه بازی کنم یاد یه ایده ای افتادم که قبلاً تو یه سایت دیده بودم ...2 تا ظرف پلاستیکی برداشتم و داخل یکیش آب و کف درست کردم و تعدادی از ماشینهای سینا رو ریختم توی آب یه قاشق بزرگ دادم به سینا تا ماشینهارو از ظرف آب به ظرف خالی منتقل کنه...این بازی می تونه به افزایش قدرت عضلات دست افزایش توجه و تمرکز و هماهنگیه چشم و دست کمک کنه...         بعد از کلی بازی با ماشینا و از این ظرف به اون ظرف گذاشتنشون و آب بازی رفتیم سراغ رنگ بازی ولی این بار با یک پد پنبه ای تا از حالت یکنواختی در بیاد...         در آخر هم 2...

خیلی وقته که سینا حروف الفبای انگلیسی رو یاد گرفته اما بازیه امروزمون تطبیق حروف انگلیسی بزرگ و کوچک بود...چیزی که توی این بازی برام جالب بود این بود که وقتی حروفی مثل wیا x رو به سینا می دادم در قسمت انتهایی  و حروفی مثل bیا f رو در قسمت ابتدایی به دنبالشون می گشت و مکان های تقریبیشون رو خیلی خوب تشخیص می داد            البته تا آخر حوصله اش نگرفت که انجامش بده ترجیح داد همه رو جمع کنه خودش دونه دونه بچینه        بازیه بعدیمون این بود که باید اشکال گرد رو با توجه به اندازه در جای خودش قرار می داد ... این بازیو خیلی دوست داشت ...

امروز با سینا یه بازیه جالب انجام دادیم درهای ظروف مختلف(شکل دایره)  با رنگ ها و اندازه های مختلفو جمع کردم و از رویشان بر رویه یک برگه کپی کردم و مانند رنگ خودشان با پاستل رنگ کردم...ابتدا از سینا خواستم هر کدام از درهارو روی شکل مربوط به خودش قرار بده...سینا در حین انجام این کار اسم رنگها رو هم می گفت فقط اسم خردلی رو چون براش جدید بود بلد نبود           بعد از اون 2 سری از اعداد فارسی (وانگلیسی) از 1-10 را یک سری روی درها و یک سری روی شکل ها چسبوندم  و اینبار از سینا خواستم اعدادو تطبیق بده... هر دری که بر می داشت اول عددشو بلند می خوند...برای اینکه خسته نشه فعلا از ...

دیروز وقتی داشتم فکر می کردم چه بازیی برای سینا ترتیب بدم به ذهنم رسید که از مقوای داخل جعبه اسباب بازی که طرح جنگل داشت به عنوان ماکت استفاده کنم که اتفاقاً خیلی هم خوب شد و پسرکم کلی باهاش سرگرم شد..البته دست عمه فائزه هم درد نکنه با کادوی قشنگش... نتیجه اخلاقی: جعبه اسباب بازی رو تندی دور نریز شاید به دردت خورد           ...

این کتابها رو وقتی تهران بودیم برای سینا خریدم                  ...

بازیه امروز ما تطابق دادن گوش با سر حیوانهای مختلف بود که بر خلاف تصورم سینا خیلی خوب می تونست گوش مربوط به هر حیوان رو تشخیص بده در حین انجام کار اسم بعضی از اونها رو می گفت و صدای بعضی دیگه رو هم تقلید می کرد از بین این حیوانها اسم اسب (horse) و خوک (pig) رو به انگلیسی گفت             بعد از این بازی رفتیم سراغ بازیه جدا کردن توپکها با گیره...توپک های بزرگ با گیره بزرگ تر و توپک های کوچک با گیره کوچک تر ..این بازی به هماهنگیه چشم و دست و تقویت عضلات کوچک دست خیلی کمک می کنه...البته سینا روی گرفتن گیره و باز و بسته کردن اون خیلی مسلط نبود که فکر می کنم به  خاطر سن کمی ک...

بالاخره بعد از مدتها این قفسه رو برای اتاق سینا تهیه کردیم و این وسایل سروسامان پیدا کرد..هرچند که بازهم همشون توی قفسه ها جانشد ولی همینکه از وسط پذیرایی و زیر میز و گوشه کنار خونه جمع شد بازم جای شکرش باقیه        ...

خیلی دوست داشتم امسال هم مثل سالهای گذشته به نمایشگاه کتاب برم ولی به خاطر دوریه راه و زمان محدود امکانش برام پیش نیومد این شد که زحت خرید لیست کتابام افتاد روی دوش ضحی و مریم  ...اما از 50 جلد کتابی که سفارش داده بودم 24 جلد اون تجدید چاپ نشده بود          ...

                      ...